Saturday, February 24, 2007

ياد قديما بخير

سلام بر كسي كه اين نوشته ها رو مي خوونه! س
راسش خيلي وقت بود از اين وبلاكم خبري نداشتم و هيچ پستي توش نذاشتم. امروز 12 مهر 89 داشتم توي نت مي گشتم يهو به سرم زد كه اسم خودم رو با ديكته هاي متفاوتي توي گوگل سرچ كنم! خب اينم يه مدلشه ديگه! خلاصه ديدم اولين وبگاهي كه گوگل واسم آورده نوشته عبدالله شجاعي.... فتويه! نگاش كه كردم گفتم اي دل غافل اينكه وبلاگه جوونيامه! كلي افسوس خوردم به حال خودم كه چه زود پير شدم......... يادش بخير
فتويه همون دهكده اي بود كه من سال 66 توش متولد شدم و الان كه 23 سالمه همون دهكده ميخاد بخش بشه! خيلي وقته ديگه اونجا نيستم. يادمه 18 ساله كه بودم وقتي از امتحان كنكور برگشتم خونه مامان بهم گفت چيكار كردي امتحانتو گفتم سرم كمي درد مي كرد پاسخ نامه رو خط خطي كردم و بلند شدم! خلاصه گذشت تا رسيديم به 20 شهريور 85 روزي كه قرار بود نتيجه اعلام بشه. صبح رفتم لار كه ماشين ببرم گارانتي. گفتم توي اين فاصله برم ببينم چي قبول شدم. يه كافي نتي پيدا كردم و نشستم و ديدم يه كد رشته مسخره اي كه فك كنم 1821 بود جلو اسمم نوشته! موبايلم هم جا گذاشته بودم و به كسي هم دسرسي نداشتم كه ب1رسم چي قبول شدم! ظهر شد و بابا رو ديدم. بغلم كرد . بوسيد. نگام كرد! با كلي خنده و شاد باش!!!! داشتم از تعجب شاخ در مي آوردم!از بابا پرسيدم چي شده مگه؟ برگشت بهم گفت مي دونستم بهت افتخار مي كنم. گفتم چي شده خب؟ گفت مي دونستم نور چشم بابايي! عجبا! ميگم چي شده؟ گفت مي دونستم يه چيزي حاليته! اي بابا! حالا بگو چي شده؟!!!! باز بغلم كرد و بوسيد و گفت دكتر شدنت رو تبريك مي گم بهت! تو شدي داروساز فتويه! من كلا از پزشكي خوشم نميومد به همين خاطر با رتبه اي كه آورده بودم رفتم سراغ علاقه منديم كه همانا داروسازي بود و خدا هم با ما يار بود و همون چيزي رو كه مي خواستم قبول شدم....................و
حالا كه 5 سال از اون لحظه گذشته و توي خوابگاه زندگي كردم هنوزم دكتر نشدم! جالبه.نه؟! امروز صبح چون تعطيل رسمي بود و منم طبق معمول حالم خوب نبود با دوتا از بچه ها رفتم باغ جهان نما. رفيقم با يكي از كارگراي باغ گرم گرفته بود. سر صحبت باز كرد و گفت بنظرت اين چند ساشه و اشاره كرد به سمت من! نگام كرد و سراپام رو وراندازي كرد. با كمي مكث كفت مي خوره 27 يا 28 سالش باشه! تا اينو شنيدم محكم با دست چپم كوبيدم رو سرم گفتم اي دل غافل . آقا زدي وسط خال! مرد مومن اين چه حرفيه؟! من 23 سالمه....... حالا بيا درستش كن
بي خيال.... آخه قبلا هم چند موردي بهم گفته بودن كه مي خوري 27 هش سالت باشه! از اين چيزا زياد ديدم
بي خيال دنيا! اين زمونه به كي وفا كرده كه بخاد واسه ما مهربون باشه؟؟؟!!!! ئ
در آخر فقط ميگم كه
مبر ز موي سپيدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه اي پير مي شود گاهي
البته موهام سفيد نشدن. چراكه اصلا مويي روي سرم نمونده

Friday, February 23, 2007

abdolla shojaei__ fatouyeh__عبدالله شجاعی___فتویه

Fatouyeh____A. Shojaei

سلام

من از فتویه هستم. دهی به قدمت تاریخ


با من بیشتر آشنا شوید...هیسس

عبدالله شجاعی


hi
Im from fatouyeh. a village with date leng
know me more....
Abdolla Shojaei

Tuesday, December 05, 2006

hi

Hi
you are my people
that see me
and my blog
enjoy it !
in this, you see many about muslim and their
habits in pray and how to worship God.
And so listen or download pray "khotbeh":
A kind of speech that saeing before pray
on fridays and ......